سرمایه پرداز

تامین سرمایه / جذب سرمایه

بهینه

با توجه به محدودیت‌هــای عملیاتی، بهتر از این نمی‌شــود. برای اینکه مفهوم بهینه معنایی داشــته باشــد، هم باید هدفی داشــته باشیم، که مثلا می‌تواند به حداکثر رســاندن رفاه اقتصادی باشــد، و هــم مجموعه‌ای از محدودیت‌هــا و قیود، مانند اندوخته موجــود از منابع اقتصادی کمیاب.

بهینه سازی فرایندی است که در آن در شرایطی که هستید، بهترین کاری را که می‌توانید، انجام می‌دهید.

بهره وری

رابطه بین ورودی و خروجی که می تواند برای عوامل تک تک تولید یا کل آنها صادق باشــد.

بهره وری نیروی کار پر استفاده ترین سنجه است و معمولا از طریق تقسیم مجموع خروجی به تعداد کارگران یا تعداد ساعات کاری، محاسبه می شود. بهره وری کلی، تلاش می کند بهره وری مجموع ورودی های مورد استفاده یک بنگاه یا یک کشور را اندازه گیری کند.

متأســفانه فایده مند بودن آمارهای بهره وری مورد تردید اســت. کیفیت ورودی های مختلف می تواند به مرور زمان به شدت تغییر کند. ممکن است تفاوت هایی چشمگیر هم در ترکیب ورودی ها وجود داشته باشــد. علاوه بر این، بنگاه ها و کشــورهایی ممکن است از تعاریفی گوناگون از ورودی هایشان، به خصوص سرمایه، استفاده کنند.

بــا در نظر گرفتن ایــن واقعیت، باید بدانیم که بیشــتر تفاوت در استانداردهای زندگی کشورهای مختلف بیانگر تفاوت سطح بهره وری آن هاست. معمولا هر چه بهره وری بهتر باشد، اوضاع بهتر است؛ اما داستان همیشه اینطور نیســت.

در بریتانیا، طی دهه 1980 میلادی، بهــره وری نیروی کار به شــدت رشــد کــرد و باعث شــد بعضی از اقتصاد دان ها از آن بــا عنوان معجزه بهره وری یــاد کنند. دیگران مخالــف بودند و می گفتند بهره وری به این خاطر رشــد کرده که نرخ بیکاری بالا رفته و بــه عبارت دیگر، کارگرانی با کمترین بهره وری از ارقامی حذف شده اند که این متوسط بر اساس آن ها محاسبه شده بود.

در اواخــر دهه 1990 میلادی بحثی مشــابه در ایالات متحده هم پیش آمد. در ابتدا اقتصاد دان ها تردید داشتند که یک معجزه بهره وری در حال وقوع باشــد. اما تا سال 2003 پذیرفتند که ایالات متحده طی پنج سال اخیر سریع ترین رشد بهره وری در تاریخ پس از جنگ جهانی دوم را تجربــه کرده اســت.

طی دوره 1995 تا 2003 متوســط رشــد بهره وری نیروی کار آمریکا تقریبا سه درصد در سال بود که در حدود دو برابر نرخ متوســط دو دهه اخیر اســت. البته این واقعیت، جلوی بحث اقتصاد دان ها را درباره اینکه چرا این معجزه رخ داده، نگرفت.

بهره

هزینه قرض کردن، جبران ریسکی را می‌کند که وام دهنده هایی می پذیرند پولشــان را در اختیار قرض کننده ها می گذارند.

بدون بهره، فرایند قرض دادن کمتر پیش می آمد و بــه این ترتیب، فعالیت اقتصادی هم کاهش پیدا می کرد. اعمال بهره ای که مخالف با قانون شــریعت اسلام باشد، ربا در نظر گرفته می شود. بعضی از ایالت های آمریکا قوانین ربا دارند که شرایطی سخت را بر قرض دهنده اعمال می کند؛ گرچه به طور واقعی بهره را ممنوع نمی کند.

با این حال، همانطور که افزایش چشمگیر صنعت بانکداری در کشورهای اســلامی خاورمیانه نشــان می دهد، زمانی که رشد اقتصادی اولویت باشد، می توان راه هایی را برای پرداخت به قرض دهنده ها پیدا کرد، تا آن ها هم قرض بدهند.

بهره مرکب

اگر حســاب سپرده ۱۰۰ دلاری، نرخ بهره ســالانه ۱۰ درصد داشته باشد، در پایان همان ســال، ۱۱۰ دلار در آن حســاب خواهد بــود. اگر همه آن پول در حســاب سپرده باقی بماند، بهره ۱۰ درصدی به ۱۱۰ دلار تعلق می‌گیرد، پس در پایان ســال دوم ۱۱ دلار بهره اضافه می‌شــود و مجمــوع را به ۱۲۱ دلار می‌رساند. به این، بهره مرکب می‌گویند.

در مقابل، در بهره ساده ۱۰ درصد سالانه فقط به همان مجموع پولی تعلق می‌گیرد که از ابتدا در حساب سپرده بوده باشد.

بهره ساده

بهره‌ای که تنها برای مقدار اولیه قرض گرفته شــده یا سرمایه‌گذاری شــده محاسبه می‌شود. برعکس بهره مرکب.

ارزش واقعی

بیانی برای ارزش پول به شــکلی که اثر تورم از آن حذف شده باشد. متضاد ارزش اسمی.

حداکثر سود

هدفی که فرض می کنیــم بنگاه‌ها دارند.

در عمل، فعالان کســب و کار، ســود کردن تا جای ممکن را با اهــداف دیگری عوض می‌کنند که عمدتا شامل ساختن امپراتوری کسب و کاری، محبوب کارمندان بودن و لذت بردن از زندگی می‌شود.

روند رو به رشد حقوق دادن به رؤسا در قالب سهام خود بنگاه ممکن اســت هزینه‌های نمایندگی را کاهش دهد که برخاسته از این موضوع اســت که آنها بازوهای اســتخدامی ســهام داران هستند و به این به حداکثر رساندن سود باشند. ترتیب، به احتمال بیشتر پیگیر به حداکثر رساندن سود باشند.

بنگاه

برای ســالیان طولانی، اقتصاددان‌ها علاقه کمی بــه رویدادهای داخل بنگاه‌ها داشتند و به جای آن، ترجیح می‌دادند تمرکز خود را روی فعالیت‌های صنایع مختلفی بگذارند که بنگاه ها می‌توانســتند بــه آنها ورود کنند و از رقابت کامل تا انحصار فروش را در بر می‌گرفت.

البته از دهه 1960 میلادی تا کنون، نظریه‌هــای پیچیده اقتصادی درباره چگونگــی کارکرد بنگاه‌ها شکل گرفته اســت. این نظریه‌ها علت رشد بنگاه ها با نرخ‌های مختلف را بررسی می‌کردند و تلاش داشتند بر اساس آن‌ها مدلی از چرخه عمر عادی یک شــرکت ارائه دهند.

این شرکت می‌تواند یک استارت آپ با رشد سریع باشد، یا کسب و کاری بالغ که افتان و خیزان پیش می‌رود. هدف این بود که نشان دهند چه زمانی بهتر اســت یک فعالیت اقتصادی را از مجرای یک بنــگاه پیش برد و چه زمانی بهتر اســت آن را برون ســپاری کــرد، مثال قراردادهای کوتاه مدت یا بلند مدت با خارجی‌ها؛ خواه یک فرد باشد یا یک شرکت.

این نظریه‌ها همچنین نگاهی داشت بر عواقب اقتصادی انگیزه های مختلف مؤثر بر افرادی که در یک شرکت کار می کنند. برای مثال این افراد چطور مسائلی نظیر پرداخت، هزینه نمایندگی و ساختار حکمرانی شرکتی را برای خود حل می کنند.

بلند مدت

زمانی که به قــول کینز دیگر همه ما مرده ایم.

کینــز چندان از این نظریه اقتصاد کلاسیک که می‌گوید اقتصادها در بلندمدت گرایش به تعادل در نرخ اشتغال کامل دارند، راضی نبود و می خواست اقتصاد دان ها این مسئله را توضیح دهند که چرا اقتصادها عمدتا در کوتاه مدت در شرایط عدم تعادل قرار دارند، یا فقط در صورت بالا بودن نرخ بیکاری به تعادل می‌رسند.

بشردوستی سرمایه دارانه

پیوند کسب و کار با تغییر اجتماعی.

جنبشی که در آن، در میان کارهای مختلف، رهبران ثروتمند کسب و کارها بخشی از ثروت شخصی خود را می‌بخشــند و از استعداد کســب و کاری خود استفاده کرده و به شکلی نوآورانه در کارآفرینی‌های اجتماعی سرمایه‌گذاری می‌کنند تا مطمئن شوند آن پول به شــکلی اثر بخش هزینه می‌شود و مشکلات جامعه را حل می‌کند.

شناخته شــده‌ترین بشردوست، ســرمایه‌دار، بیل گیتس است؛ یکی از بنیان‌گذاران مایکروسافت، که میلیاردها دلار را از طریق بنیاد بیل و ملیندا گیتس بخشیده، که عمده آن به منظور بهبود اوضاع مدارس در ایالات متحده و مبارزه با بیماری‌های مرگبار در کشورهای در حال توســعه هزینه شده اســت.

بعضی اقتصاددان‌ها این پرسش را پیش کشیده‌اند که آیا این کمک، اثر بخشی بیشتری نسبت به کمک در چهارچوب بین المللی دارد؟ و استدلال می‌کنند که به جای این روش باید مالیات ســنگین‌تری از ثروتمندان دریافت کرد. دیگران استدلال می‌کنند که نبود نســبی هزینه‌های نمایندگی، در بشردوستی شخصی، همراه با استعداد کســب و کاری فرد بشر دوست می‌تواند در پرداختن به مشکلات، اثربخشی بیشتری از خرج کردن سنتی دولت داشته باشد.

در حالی که در گذشته بشردوستی به عنوان بدیلی برای کنش دولتی حساب می‌شد. امروزه حتی بزرگترین ثروت‌های شخصی هم در برابر بودجه‌هــای دولتی کوچک به نظر می‌رســند و فعالانی چون گیتس به شکل شــراکتی خصوصی-دولتی با دولت ها این کارها را پیش می‌برند.

این افــراد به طرز فزاینده‌ای با اِن جی اُ ها هم مشارکت می‌کنند. به خصوص آن دســته از ســازمان‌هایی که از ســوی کار آفرینان اجتماعی راه انــدازی شــده‌اند و بنگاه‌های بزرگی که بعضی از آنها نقشــی فعال در رسیدگی به شــدیدترین مشــکلات جامعه از طریق راهکارهای مسئولیت اجتماعی شرکت خود یا راهبردهای شهروندی دارند. گیتس خود نام چنین فرآیندی را سرمایه داری خلاقانه گذاشته است.