تعداد افرادی که در ســن کار و بدون شغل هســتند، معمولا بیکاری بیان میشــود، که درصدی از نیروی کار است.
این نرخ معمولا همگام با چرخه کسب و کار بالا میرود و پایین میآید و به بیکاری چرخهای مشهور است. البته بعضی از بی شغلیها ناشی از چرخه نیست؛ بلکه از نوع بیکاری ساختاری اســت.
همچنین بیکاری داوطلبانه و غیر داوطلبانه هم وجود دارد. بعضی از افرادی که کار ندارند، علاقهای به پیدا کردن شغل ندارند و احتمالا هم نباید آنها را بخشی از نیروی کار قلمداد کرد. دیگرانی هم هســتند که ترجیح میدهند به صــورت موقت کار نکنند و بــه دنبال کار بگردند، یا منتظر شروع کار جدیدشان هستند که به آن بیکاری اصطکاکی میگویند.
در دهه 1950، این طور به نظر میرسید که منحنی فیلیپس نشان میدهد سیاستگذاران میتوانند بیکاری را با بالا بردن تورم کاهش دهند. اقتصاددانهــا در حــال حاضر میگویند یــک نایرو (نرخ بیــکاری ناشتابان) وجود دارد.
در عمده بازارها، قیمت ها تغییر میکنند تا عرضه و تقاضــا را در تعادل نگه دارند. در بازار کار، دســتمزدها معمولا چسبنده هســتند و با کاهش تقاضا یا افزایش عرضه، به کندی افت میکنند. در این شرایط بیکاری معمولا افزایش پیدا میکند. یک راه برای حل این مسئله می تواند افزایش تقاضا باشد.
راه دیگر افزایش انعطاف پذیری بازار کار است.